۱۳۸۵ تیر ۲۰, سه‌شنبه

چه خبره

تازه گی ها بخش های خبری مختلف به خصوص "خبر 22" و "20:30" به صورت کاملاً خودمانی برگزار می شوند و خبرها در آن بخش ها با لحن محاوره ای تنظیم و خوانده می شوند. مجریان نیز با شخصیت های سیاسی، اجتماعی، ورزشی و غیره پسرخاله شده اند. در این راستا، قرار است از هفته ی آینده مجریان این دو بخش خبری با زیر شلواری و عرق گیر در این برنامه حاضر شوند تا مردم احساس راحتی و خودمانی بودن بیش تری کنند.
خبر دیگر در این زمینه این که قرار بود بخش خبری جدیدی با عنوان "یک و سی" آغاز به کار کند که به دلیل مسائل اخلاقی، با این طرح مخالفت شد.

ایران 2010
مسؤولان فوتبال ایران تلاش خود را برای گرفتن میزبانی جام جهانی 2010 که در آفریقای جنوبی برگزار می شود، آغاز کردند. این مسؤولان با خود گفتند: مگه ما چی مون از آلمانی ها کم تره؟ با شعور نیستیم، که هستیم. خوشگل نیستیم، که هستیم. نظم مون هم که شهره خاص و عام ه. اگه اون ها دروازه ی برندن بورگ دارند، ما هم دروازه دولاب داریم. تازه مال ما بزرگ تره؛ کشورمون.
در این راستا قرار شد به جای آب جو، از تماشاگران با آب زرشک و شربت صلواتی پذیرایی گردد. خواهران تماشاگر هم می توانند با حجاب کامل در مسابقات حاضر شوند؛ البته از ورودشان به استدیوم ها جلوگیری خواهد شد.

پارک ژوراستیک
داریوش مصطفوی، رئیس سابق فدراسیون فوتبال، به عنوان دبیر این فدراسیون معرفی شد. زمزمه هایی از سپردن سرمربی گری تیم ملی به محمد مایلی کهن نیز به گوش می رسد. در این راستا، قرار است از تمام بازیکنان با غیرت آن دوره (جام ملت های آسیا 96 و مقدماتی جام جهانی 98) از جمله نادر محمد خانی، استاد اسدی، خاکپور، عابدزاده، خداداد عزیزی و غیره، برای حضور در تیم ملی دعوت شود. این تیم قرار است در مسابقات جام ملت ها در سال آینده و مقدماتی جام جهانی و در نهایت جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی - که بر اساس شنیده ها در ایران برگزار می شود - و هر گونه مسابقه ی دیگری شرکت کند. پیش بینی می شود علی دایی به عنوان بهترین بازیکن جوان جام 2010 معرفی شود.

یک روز تیری
یکشنبه 18 تیر بود. آقا! ما هر چی فکر کردیم 18 تیر چه روزی بود، یادمان نیامد. ظاهراً صدا و سیما و روزنامه ها هم چیزی به خاطر نمی آورند که به مطلبی در آن مورد نپرداخته اند دیگر. اصلاً یکهو عده ی زیادی دچار آلزایمر مفرط شدند. تا جایی که یادمان می آید، یک اتفاقی در این روز افتاده بود ها!


ب

۱۳۸۵ تیر ۱۱, یکشنبه

افشاگری در سه و سی و سه دقیقه

جدیدترین عواملی که من تازه گی ها کم پیدام می شه و کم می نویسم - به طرز مشکوکی - کشف شد و در این لحظه می خوام این راز رو برملا کنم! من گمونم یک بیماری دارم به نام:
وOCD (Obsessive Composive Disorder)
این یه جور وسواس ه که فقط شامل تمیزی و از این حرف ها نمی شه و وسواس ه فکری رو هم شامل می شه. درجه بندی داره. از خفیف تا شدید - که امیدوارم مال من از نوع خفیف اش باشه!
من معمولاً خیلی ایده ها برای نوشتن دارم. (تعریف نمی کنم ها!) اما به جای این که شروع کنم به نوشتن اش، مدام فکر می کنم که: حالا چه جوری بنویسم؟ رو کاغذ بنویسم یا تو دفترم یا اصلاً تو کامپیوتر؟ رو وبلاگ بذارم؟ اول بنویسم، بعد رو وبلاگ بذارم یا یه باره رو وبلاگ بذارم؟ با چه زبانی بنویسم؟ حتماً باید چیز مهمی باشه؟ حتماً باید داستان باشه یا می تونم روزمره ام یا افکارم رو هم بنویسم؟ و ...
خلاصه این قدر از این فکرها می آد تو ذهنم که آخر سر خسته می شم و بی خیال نوشتن. بعدها هم که ایده ام یادم می آد، دیگه وقت اش گذشته. خلاصه کلی از این ایده ها و نوشته ها از بین می ره و عده ی زیادی از خواندن نوشته های من محروم می شن! (تحویل گرفتم خودم رو این دفعه!)
از این به بعد می خوام هر چی خواستم، راحت بنویسم. مثلاً مثل این "سیبیل ِ" خودمون. این قدر راحت نوشت که وبلاگ اش الان فیلتره! چند وقت پیش که باهاش صحبت می کردم، یه پیشنهادهایی برای نوشتن به من داد که اگه بهش عمل کنم، به زودی وبلاگ ام به سرنوشت وبلاگ "سیبیل طلا" دچار می شه!
در هر صورت، با نوشتن این مطلب، شاید و تنها شاید این مشکل ام برطرف شه و شما نوشته های من رو بیش تر ببینید و از خوندن آن ها لذت ببرین! (چه اشکالی داره امروز ما خودمون رو تحویل بگیریم؟ کسی که ما رو تحویل نمی گیره!)

پیوست: دوستان عزیز! این بیماری که گفتم، حالا اون قدرها هم جدی نیست. بنابراین خواهشمندم روابط خود را با من قطع نکنید! در ضمن، واگیر هم ندارد!



ب