۱۳۸۵ دی ۹, شنبه

خسی در دیده گانتان

تعجب نکنید. به چشمانتان اعتماد داشته باشید. بله، درست می بینید. این دومین پست در یک روز است. بالاخره کار خود را کردم و بر تنبلی، کم پست نویسی، وسواس و غیره فایق (با قایق تفاوت دارد) آمدم. حالا دیگر مرد که بودم، برای خود بلاگری شده ام. این، آن فرمت جدیدی بود که گفته بودم به آن تبدیل خواهم کرد وبلاگم را. چه وزین نیز شده ام و قلمم از شدت پرمعنایی عزم شکستن کرده.

دیگر رسماً زمستان آمده، هر چند از چند روز پیش آمده بود. سرما، یخبندان، برف، شوژ (همان سوز خودمان). شدت سرما به حدی است که مخ نگارنده نیز دچار یخ زده گی شده است، ظاهراً. اما، بزک نمیر! بهار می آد. کمبزه با خیار می آد. سال میلادی هم که رو به پایان است و این سال را چند روزی بیش، باقی نیست. سال خورشیدی نیز به پایان خواهد رسید، به فاصله ی چشم بر هم زدنی.

علی هذا، این چند خط را داشته باشید تا بعد. زود باز خواهم گشت؛ هر چند آرزوی شما به نیامدنم باشد.


نهم دی ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و پنج خورشیدی - طهران

به خبری که هم اکنون به دستم رسید، توجه کنید

یکی از توانایی های آدم ها این ه که می تونن روی یک موضوع (منظورم اون موضوع نیست!) اسم های مختلفی بذارن. مثلاً وقتی پشت سر کسی یا راجع به کسی صحبت می کنیم، تعریف می کنیم که چی کارها کرده، کجاها رفته، چی گفته، چی پوشیده و کلی از این جور چیزها. می تونیم به این عمل بگیم «غیبت». بعضی وقت ها می گیم. اما می شه وقتی لازم بود، به این عمل گفت «اخبار».

واقعاً فرق اخبار و غیبت چی ه؟ در هر دو مورد ما در مورد اشخاص و کارهایی که انجام داده اند، با دیگران صحبت می کنیم. فرقش در نوع بیان ه و شخصی که اون کارها رو انجام داده. (اگه نمی فهمید، مجبورم فرفش رو بکنم تو چشمتون!) در مورد اخبار، شخصی که کاری انجام داده یا عملی رو مرتکب شده، باید انسان مهمی باشه- البته لزوماً دلیل نداره انسان باشه. یا باید کار مهمی انجام داده باشه یا این که یک کاری رو با فرد مهمی انجام داده باشه. (هر کاری می تونه باشه.)

فقط کافی ه بعضی از کلمات و عبارات رو عوض کنید تا غیبت تبدیل به اخبار شه. مثلاً در هنگام غیبت کردن، این کلمات و عبارات به کار برده می شه: خدا مرگم بده، وا، بگو جون من، مرتیکه، زنیکه، نگی به کسی ها، [...] و غیره. اما در اخبار می گن: ظاهراً، متأسفانه، فرد مذکور، شایان ذکر است، ملعون، به دنباله ی همکارم توجه کنید و غیره.

می شه گفت اخبار، یه جور غیبت مدرن ه. به جای این که همه ش از افراد مختلف نقل قول یا جزئیات یه موضوع رو توصیف کنند، تصویرش رو به شما نشون می دن یا صداش رو پخش می کنن و نظر افراد مختلف رو هم منعکس می کنن. این می شه اخبار.

در هر دو مورد، بعضی وقت ها همه چیز رو به شما نمی گن یا به شما دروغ می گن. دلیلش هم این ه که می خوان شما یه جور دیگه برداشت کنید. شاید هم فردی که در موردش حرف می زنن، دوستشون ه یا ازش می ترسن. بعضی وقت ها هم کسانی پیدا می شن که بعد از این که غیبت کردند، به شما می گن که «نگید من گفتم ها!». در اخبار به این افراد می گن «منبع موثقی که نخواست نامش فاش شود».

بعضی وقت ها چیزی رو از کسی متوجه می شیم که به حدی عجیب، جالب، خوشحال کننده یا شاید ناراحت کننده است که کار و زنده گی مون رو ول می کنیم تا خبرش رو به بقیه بدیم و غیبتش رو بکنیم. در اخبار به این مورد «خبر فوری» گفته می شود.


9 دی 1385

۱۳۸۵ دی ۱, جمعه

سیبیل پارتیِ آسیایی

رئیس سازمان تربیت بدنی پیشنهاد میزبانی بازی های آسیایی را همراه با یک کشور دیگر مطرح کرد. قرار است مسابقات مردان در ایران و مسابقات زنان در کشور دیگری برگزار شود! موارد دیگر این پیشنهاد باشرمانه (!) به شرح زیر اعلام می گردد:

1- تمام مسابقات مردان به صورت زنده از تلویزیون پخش می شود. بنا بر این فقط ورزشکاران حق ورود به ایران را دارند. مربیان، سرپرستان و به خصوص خانواده ی ورزشکاران می توانند مسابقات را از تلویزیون تماشا کنند. این پیشنهاد برای صرفه جویی در بیت المال کشورها و رعایت عفت عمومی داده شده است. بدین صورت، ورزشکاران شرکت کننده نیز تمام حواسشان صرف شرکت در مسابقات خواهد شد و از نظر فیزیکی نیز تحلیل نخواهند رفت!

2- آقایان ورزشکار برای ورود به خاک مقدس کشور باید دارای این موارد باشند: سبیل (ترجیحاً کلفت)، محاسن، کج و کوله گی صورت، هر گونه پشم انبوه، رنگ پوست تیره، پوست زمخت و در حال متلاشی شدن، موی سر کوتاه، موی بقیه ی نواحی بلند و چیزهای دیگری که مردانه گی را تداعی می کند. فرقش را هم توی چشم یک دیگر نکنند!

3- تمام ورزشکاران گرامی هنگام ورود به کشور، به صورت رایگان و کاملاً بهداشتی ختنه خواهند شد.

4- ورزشکاران مرد مورد نظر، نباید هیچ کدام از این موارد را دارا باشند: موی بلند، بدن بدون پشم، هیکل زیبا، چشمان آبی، لپ، رنگ پوست سفید، صورت تپل، خال کوبی (تتو)، سوراخ هایی که به صورت مصنوعی و برای انداختن گوشواره یا هر گونه واره ی دیگر به وجود آمده اند (سوراخ های طبیعی موردی ندارند، اما به تعداد معقول!)، دماغ عملی و ...

5- برای این که ورزشکاران در هنگام مسابقات متوجه تشویق های تماشاگران شوند و در نتیجه روحیه بگیرند، در هنگام ورود آن ها به کشور عزیزمان مفاهیم و عباراتی به آنان تفهیم خواهد شد؛ از جمله: شیر سماور، اگزوز خاور، توپ، تانک، فشفشه، داور، بقره، مایلی کهن، دمبه، حیا، اعضای خانواده (به خصوص مادر، خواهر و عمه)، آناتومی بدن انسان و ...


1 دی 1385

۱۳۸۵ آذر ۲۶, یکشنبه

گلاب به رویتان

حتماً برایتان پیش آمده که در توالت عمومی مشغول رتق و فتق امور باشید که یکی در بزند. انگیزه ی آن فرد از در زدن چیست؟ یعنی منتظر جوابی است؟ اگه جوابی نشنود، در را باز می کند؟ در صورت قفل بودن در، چی کار می کند؟ به غیر از تمام این سوؤال ها، شما در آن لحظه باید چه اقدامی انجام دهید؟ (البته به جز اقدامی که در حال انجامش هستید.) آیا باید کار خود را رها کنید؟ در این جا به برخی از اقداماتی که می توانید انجام دهید، اشاره می شود:

1- محل نگذارید و با جدیت به کار خود ادامه دهید. البته اگر فرد پشت در خیلی جدی یا در حال انفجار باشد، ممکن است موفق شود در را باز کند.

2- با صدای بلند، این عبارت را ادا کنید: «اِهِم»! در صورت تمایل و برای اطمینان یافتن از این که شخص پشت در، متوجه منظور شما شده، می توانید این عبارت را تکرار کنید. ادای عبارات مشابه از جمله «اِهِن»، «اِه»، «هِهههم»، سرفه کردن یا تولید صداهای دیگر، بلامانع است.

3- جواب شخص در زننده (!) را بدهید. در صورت وقوع این عمل، احتمالاً مکالمه ی زیر انجام می شود:
[فرد مورد نظر، در می زند.]
شما: کی ه؟
فرد مورد نظر: من ام. لطفاً در رو باز کنید.
- شما؟
- من ام، من ام، مادرتون. [...] آوردم براتون!
- اگه راست می گی دستت رو نشون بده.
[شما با دیدن دست یا یک جای دیگر فرد مورد نظر، در را باز می کنید.]

4- می توانید از سیستم پیغام گیر استفاده کنید:
سلام! در حال حاضر قادر به پاسخ گویی نیستم. لطفاً پس از شنیدن صدای [...]، پیغام خود را بفرمایید.

5- شما هم در بزنید. البته ممکن است فرد مورد نظر در را باز کند که در این صورت، آب رو و جاهای دیگرتان به باد می رود.


26 آذر 1385

۱۳۸۵ آذر ۱۵, چهارشنبه

بدون اجازه نکنید

بعد از مدت ها مشغول نوشتن مطلبی - آن هم به صورت آن لاین - بودم که به یک باره و در حالی که حتا تیتر مطلب را هم نوشته بودم، همه چیز پرید و رفت. به همین ساده گی! در حال حاضر از فرط عصبانیت، دود از کله ام بلند می شود.
«روزی یک پست یا بیش تر.» حال کردید چی گفتم و چه خوب به آن عمل کردم؟ بگذریم ...

به تازه گی، طرحی در حال تدوین است به عنوان «طرح سامان دهی سایت های اینترنتی». از عنوان این طرح بر می آید که: به خیر بگذرد! یکی از موارد این طرح، این است که هر شخصی برای به وجود آوردن هر گونه سایت یا وبلاگ، باید از سازمان مربوط مجوز دریافت کند. گفته ای که مانند اکثر گفته های این مدت بی نظیر است!

با توجه به این طرح، موارد دیگری که نیاز به مجوز دارند، به شرح زیر اعلام می شود:
1- هر گونه اتصال به اینترنت یا وسایل و اشخاصی که اتصال به اینترنت را امکان پذیر می نمایند
2- صحبت کردن در مورد اینترنت یا سایت های اینترنتی (اعم از اخلاقی، غیر اخلاقی یا نیمه اخلاقی - به خصوص اخلاقی)
3- فکر کردن به هر گونه سایت اینترنتی (به علت رعایت حال هم میهنان عزیز و تشویق آن ها به افزایش جمعیت، تجسم محتویات برخی سایت ها، بلامانع است.)
4- نگاه کردن به هر گونه مودم
5- فرو کردن دو شاخه ی مودم در پریز تلفن (فرو کردن آن در جاهای دیگر، مانعی ندارد.)
6- به کار بردن کلمه های «اینترنت»، «سایت»، «وبلاگ»، «کانکت»، «چَت» و ...
7- در آوردن صدای اتصال مودم به اینترنت و صداهایی شبیه به آن (از هر نقطه از بدن)
8- دست مالی کردن مودم (به صورتی که سایت خاصی را تداعی کند)

مواردی که نیاز به مجوز ندارند:
1- انرژی هسته ای، حق مسلم ماست (ما است).


15 آذر 1385

۱۳۸۵ آذر ۱۱, شنبه

شکل جدید، سبک جدید

از این به بعد، این وبلاگ را با این شکل و شمایل خواهید دید. تصمیم گرفتم که یه تحولی بدم به این وبلاگ. پس شکلش رو عوض کردم. سبک کارم رو هم عوض خواهم کرد. سعی می کنم به روز تر باشم و مفهوم یه وبلاگ رو فراموش نکنم. بعد دیگه عرضم یه حضورتون، می خوام یک کار نشدنی بکنم و شاید از این به بعد، هر روز بیش از یک پست در این وبلاگ دیدید و دچار شوک شدید! بنا بر این از بیماران قلبی خواهشمندم، بدون نسخه ی دکتر، به این وبلاگ سر نزنند.
مطلبی آماده کرده بودم که دیروز روی وبلاگ بگذارم. همه چیزش آماده بود، اما چون دیروز فرصت نکردم، روی وبلاگ نرفت. امروز خواستم بذارمش رو وبلاگ، اما حسش نبود! بر اساس سبک جدید، من هر نوشته ای رو در همان لحظه ای که در سرم می پرورانم، روی وبلاگ خواهم نوشت- به صورت آن لاین. (بابا تکنولوژی!) خلاصه ببینیم چه خواهد شد. من از این ذرت ها زیاد پرت می کنم.
پس می ریم که داشته باشیم!


11 آذر 1385