جدیدترین عواملی که من تازه گی ها کم پیدام می شه و کم می نویسم - به طرز مشکوکی - کشف شد و در این لحظه می خوام این راز رو برملا کنم! من گمونم یک بیماری دارم به نام:
وOCD (Obsessive Composive Disorder)
این یه جور وسواس ه که فقط شامل تمیزی و از این حرف ها نمی شه و وسواس ه فکری رو هم شامل می شه. درجه بندی داره. از خفیف تا شدید - که امیدوارم مال من از نوع خفیف اش باشه!
من معمولاً خیلی ایده ها برای نوشتن دارم. (تعریف نمی کنم ها!) اما به جای این که شروع کنم به نوشتن اش، مدام فکر می کنم که: حالا چه جوری بنویسم؟ رو کاغذ بنویسم یا تو دفترم یا اصلاً تو کامپیوتر؟ رو وبلاگ بذارم؟ اول بنویسم، بعد رو وبلاگ بذارم یا یه باره رو وبلاگ بذارم؟ با چه زبانی بنویسم؟ حتماً باید چیز مهمی باشه؟ حتماً باید داستان باشه یا می تونم روزمره ام یا افکارم رو هم بنویسم؟ و ...
خلاصه این قدر از این فکرها می آد تو ذهنم که آخر سر خسته می شم و بی خیال نوشتن. بعدها هم که ایده ام یادم می آد، دیگه وقت اش گذشته. خلاصه کلی از این ایده ها و نوشته ها از بین می ره و عده ی زیادی از خواندن نوشته های من محروم می شن! (تحویل گرفتم خودم رو این دفعه!)
از این به بعد می خوام هر چی خواستم، راحت بنویسم. مثلاً مثل این "سیبیل ِ" خودمون. این قدر راحت نوشت که وبلاگ اش الان فیلتره! چند وقت پیش که باهاش صحبت می کردم، یه پیشنهادهایی برای نوشتن به من داد که اگه بهش عمل کنم، به زودی وبلاگ ام به سرنوشت وبلاگ "سیبیل طلا" دچار می شه!
در هر صورت، با نوشتن این مطلب، شاید و تنها شاید این مشکل ام برطرف شه و شما نوشته های من رو بیش تر ببینید و از خوندن آن ها لذت ببرین! (چه اشکالی داره امروز ما خودمون رو تحویل بگیریم؟ کسی که ما رو تحویل نمی گیره!)
پیوست: دوستان عزیز! این بیماری که گفتم، حالا اون قدرها هم جدی نیست. بنابراین خواهشمندم روابط خود را با من قطع نکنید! در ضمن، واگیر هم ندارد!
ب
وOCD (Obsessive Composive Disorder)
این یه جور وسواس ه که فقط شامل تمیزی و از این حرف ها نمی شه و وسواس ه فکری رو هم شامل می شه. درجه بندی داره. از خفیف تا شدید - که امیدوارم مال من از نوع خفیف اش باشه!
من معمولاً خیلی ایده ها برای نوشتن دارم. (تعریف نمی کنم ها!) اما به جای این که شروع کنم به نوشتن اش، مدام فکر می کنم که: حالا چه جوری بنویسم؟ رو کاغذ بنویسم یا تو دفترم یا اصلاً تو کامپیوتر؟ رو وبلاگ بذارم؟ اول بنویسم، بعد رو وبلاگ بذارم یا یه باره رو وبلاگ بذارم؟ با چه زبانی بنویسم؟ حتماً باید چیز مهمی باشه؟ حتماً باید داستان باشه یا می تونم روزمره ام یا افکارم رو هم بنویسم؟ و ...
خلاصه این قدر از این فکرها می آد تو ذهنم که آخر سر خسته می شم و بی خیال نوشتن. بعدها هم که ایده ام یادم می آد، دیگه وقت اش گذشته. خلاصه کلی از این ایده ها و نوشته ها از بین می ره و عده ی زیادی از خواندن نوشته های من محروم می شن! (تحویل گرفتم خودم رو این دفعه!)
از این به بعد می خوام هر چی خواستم، راحت بنویسم. مثلاً مثل این "سیبیل ِ" خودمون. این قدر راحت نوشت که وبلاگ اش الان فیلتره! چند وقت پیش که باهاش صحبت می کردم، یه پیشنهادهایی برای نوشتن به من داد که اگه بهش عمل کنم، به زودی وبلاگ ام به سرنوشت وبلاگ "سیبیل طلا" دچار می شه!
در هر صورت، با نوشتن این مطلب، شاید و تنها شاید این مشکل ام برطرف شه و شما نوشته های من رو بیش تر ببینید و از خوندن آن ها لذت ببرین! (چه اشکالی داره امروز ما خودمون رو تحویل بگیریم؟ کسی که ما رو تحویل نمی گیره!)
پیوست: دوستان عزیز! این بیماری که گفتم، حالا اون قدرها هم جدی نیست. بنابراین خواهشمندم روابط خود را با من قطع نکنید! در ضمن، واگیر هم ندارد!
ب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر