۱۳۸۵ شهریور ۳۱, جمعه

کوچه ی علی چپ

این مدت خیلی روی مشکلات و درگیری ها زوم کردم. در نتیجه هم حالم بد بود، هم نوشته هایم! بنابراین از این لحظه به بعد، بی خیال! به قول ایرج میرزا : [...]! احتمالاً نوشته هایم بر می گردد به سبک سابق. می گم احتمالاً، چون هیچ چیز از خودم بعید نیست! پس زنده باد بی خیالی و می ریم که داشته باشیم نوشته های جدید رو!

پیاده روی هیجان انگیز
مدت مدیدی ه (با لحجه ی یزدی خوانده شود!) که پیاده رو های خیابان پهلوی سابق، ولی عصر کنونی و خدا می داند چی ِ آینده را قرار است باز سازی کنند. سنگ فرش ها را کنده اند و پیاده رو ها خاکی و پر از چاله-چوله است. به گفته ی شهردار تهران در پیاده روهای آینده المان های مدرن شهرسازی رو شاهد خواهیم بود؛ ولی الان شاهد چیزهای دیگری هستیم. ظاهراً هر شهردار جدیدی توانایی های خود را در پیاده رو ها به نمایش می گذارد! به هر حال ان قدر وضع پیاده رو ها خراب است که همه توی خیابان به پیاده روی می پردازند! احتمالاً به زودی مشکل افزایش جمعیت تهران به طور چشم گیری حل خواهد شد!

هم شاگردی سلام
فردا شنبه است، اول مهر. خودم که به این مسأله فکر می کنم، دلم می گیرد! روز بازگشایی مدارس. روز آغاز بدبختی های دانش آموزان و احتمالاً معلمان! خوشبختانه سال هاست که دیگر روز اول مهر نباید به مدرسه بروم. اکثر دانش آموزان، یازده سال تمام در چنین روزی صبح کله سحر از خواب بیدار می شوند و پس از اظهار لطف مفصل (!) به مدرسه و معلم ها و ناظم ها و احیاناً خانواده های آن ها (به خصوص در سنین نوجوانی!) به مدرسه می روند.



ب

هیچ نظری موجود نیست: